شناسهٔ خبر: 40898 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

یک استاد ادبیات و عرفان مطرح کرد: جای خالی شرح دقیق علمی از «مثنوی» مولوی

یک استاد ادبیات و عرفان گفت: علی‌رغم شرح‌های گوناگونی که بر مثنوی مولوی نگاشته شده است هنوز هم جای خالی یک شرح دقیق علمی احساس می‌شود.

 

1430130725754_258.jpg

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا- منطقه اصفهان، علی‌اصغر میرباقری فرد در جلسه «دمی با عارف بلخی» که به همت انجمن علمی فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان برگزار شد با اشاره به وجود چندین مشرب عرفانی در سنت اسلامی اظهار کرد: فرد پژوهشگر پیش از پژوهش و کار علمی در خصوص مولوی می‌بایست با سنت و مشرب عرفانی او آشنا باشد، زیرا این سنت‌ها و مشرب‌های عرفانی در مبانی و اصول دارای تفاوت‌هایی است؛ مثلاً مشرب‌های عرفانی در مسائلی چون تعداد مراحل برای وصول به قرب الهی، ترتیب مراحل (آیا محبت محصول مشاهده است یا محبت مبنای مشاهده؟) و میزان، وزن و اهمیت این مؤلفه‌ها با یکدیگر اختلاف دارند. چنانچه «عرفان خوفی» با تکیه بر صفات جلالی الهی بر قبض و هیبت خدا تأکید می‌کند، اما در «عرفان عشقی» با تکیه بر صفات جمالی الهی بر بسط و انس با خدا تأکید می‌شود.

استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان افزود: کارهای پژوهشی بسیاری در خصوص وجوه گوناگون مولوی انجام شده است به گونه‌ای که صدها مقاله درباره مولوی نوشته شده، اما شمار آثاری که به لحاظ کیفی حرف تازه‌ای برای ارائه داشته باشند یا بر اساس نظریه و چارچوب نظری و به شکلی روشمند بر آثار مولوی کار کرده باشند، زیاد نیست.

میرباقری فرد تصریح کرد: پژوهشگر در تمام مسائل علمی که پژوهش در حوزه عرفان را نیز در برمی‌گیرد، باید دارای روحیه بی‌طرفی علمی باشد. در مورد عرفا نیز اگرچه اینان دارای شان و جایگاه بسیار والایی هستند اما می‌بایست احیاناً خطاهای ایشان نیز دیده شود.

این استاد ادبیات افزود: عارف به لحاظ علمی به متکلمین و علمای اخلاق نزدیک است، اما در دو مساله «هدف» و «روش» از آنها فاصله می‌گیرد. عارف هدفی جز وصول به حق ندارد و برای رسیدن به این هدف از روش کشف و شهود بهره می‌گیرد؛ یعنی او از مرکب شهود برای رسیدن به مقصدش استفاده می‌کند. البته در کتاب‌های عرفانی در مسائل اعتقادی مباحث کلامی گسترده‌ای وجود دارد و پیوند کلام و عرفان بسیار مهم است.

میرباقری فرد اضافه کرد: اگرچه هر عارفی متکلم نیز هست، اما هر متکلمی لزوما عارف نیست لذا میان این دو رابطه اخص (عموم و خصوص مطلق) وجود دارد؛ زیرا آنجا که پای روش به میان می‌آید متکلم از عارف جدا می‌شود.

او درباره کرامت در میان عارفان گفت: اصل کرامت به معنای کار خارق‌العاده‌ای است که انسان (غیر نبی) بر اساس تقرب به خدا و به اذن خدا انجام دهد که در میان این قشر وجود داشته است. خود قرآن نیز داستان‌هایی را ذکر کرده که در آنها نمونه‌های زیادی از کرامت دیده می‌شود؛ به عنوان نمونه در داستان حضرت سلیمان یکی از پیروان او با نام آصف بن برخیا، تخت بلقیس ملکه سبا را در یک چشم بر هم زدن نزد حضرت سلیمان می‌آورد. در داستان حضرت موسی نیز فردی که او را خضر می‌نامیم، صاحب کرامات و اسراری است که حتی پیامبر اولوالعزم (حضرت موسی) نیز از آنها باخبر نبود.

نظر شما